ابزار منو ثابت

چله به چله

 چله به چله عشق را از غم به شادی می بریم

حق خود از لبخند را ، با اشک با خون می خریم

هرجا سکوت کوچه ها ، از ترس سنگین تر شود

یک آه هم گل میکند تا شهر رنگین تر شود

پروانه پشت پیله اش حس کرد راهی هست و رفت

شاید به راه بسته هم باید امیدی بست و رفت

شب از درون می پوسد و با یک تلنگر می رود

دستان ما در بند هم دور از تصور می رود

حتی عبور از عشق هم رو به رهایی سخت نیست

بی ذوق آزادی کسی با عشق هم خوشبخت نیست

ققنوس بر می خیزد و ما را تماشا می کند

شعله فرو می افتد و در بهت حاشا میکند

 

سالار عقیلی 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

دلگشا
ساعت9:53---5 اسفند 1392
دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پابه رسم دنیا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودن

خودشو تو مرده ها جازد ورفت

هوای تازه دلش می خواست ولی

آخرش توی غبارها زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی میگشت

خودشم قفلی رو قفلها زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوا زد و رفت.........


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 3 اسفند 1392برچسب:,

] [ 20:53 ] [ دلشوره ]

[ ]